رنگ را میتوان یک زبان جهانی نامید، رنگ شامل احساسات ، فرهنگ یک ملت است ، همچنین رنگ بر خلاف سایر ملزومات معماری یک بعد انسانی دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت در واقع رنگ ها میتواند روحیه انسان را بهتر کند و مورد خوبی برای خلاقیت انسان است لذا خانه ای که غرق در رنگهای مناسب باشد همیشه آرامش بخش است در این مطلب سعی در بررسی این موارد و همچنین نقش رنگ در معماری اایرانی سنتی خواهیم پرداخت.
رنگ ها روح دارند و زنده اند، رنگ ها کلمه اند و از نهان سبز جنگل ها، از راز آبی آسمان و دریاها، از شفافیت و زلالی قطرات باران و از روح آدمی و دنیای پر رمز و راز انسان سخن می گویند. رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه می کند.
گوته در مورد هماهنگی و کلیت رنگ چنین می نویسد: “وقتی چشم رنگی را می بیند، بلافاصله فعالیتش را شروع می کند و عملکردش چنان است که به شکلی ناخود آگاه و اجتناب ناپذیر، رنگ دیگری ایجاد می کند که با پیوستن به حلقه رنگ ها، ترتیب حلقه رنگ را کامل می کند و این تاثیر متقابل، احساسی از غنای رنگ به انسان می بخشد. مقصود از هماهنگی رنگ، هنر وسعت دادن به درون مایه ها و مضامینی از تناسبات اصولی رنگ است که می تواند به عنوان پایه ای برای آفرینش هنری به خدمت گرفته شود.”
معماران و طراحان داخلی به هنگام طراحی، ساختمان را از نظر فرم، فضا،نور، رنگ، بافت مورد بررسی قرار میدهند، اما متأسفانه یکی از اجزایی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد رنگ است. برای اینکه تاثیرات رنگ از همان ابتدا مشخص شود، باید انرا به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده از همان اغاز انتخاب نمود، نه اینکه بعداز اتمام طراحی، مبادرت به انتخاب آن کرد.
با وجودی که اثر رنگ در معماری تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق میکند امّا برخی از تاثیرات رنگ ها دارای معنی یگانه ای در سراسر جهان هستند.
رنگ هایی که در طیف رنگ ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگهای گرم شناخته می شوند که دامنه اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است. رنگهایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگهای سرد نامیده می شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بیتفاوتی را به ذهن آورند.
جنس و بافت. عاملی مهمی است که باعث زنده شدن رنگها میشود. در واقع برخی رنگها تنها در صورت قرار گرفتن در جنس و بافت مناسب میتوانند هم نشینی زیبایی را ارائه دهند. مثلاً پارچه نخی سفید وچرم مشکی کاملاً با هم مناسب هستند. ما می توانیم از دو جنبه به این مسئله نگاه کنیم. مثلاً وقتی نور از بافتهای مختلف باز میتابد. ما تأثیرات مختلفی را مشاهده میکنیم. شاید این بازتاب درخشان، مات، کدر یا شفاف باشد یا نرمی و زبری بافت آن، توجه انسان را به خود جلب کند. اما ما از لحاظ فیزیکی نیز میتوانیم از بافت پارچه لذت ببریم. و این زمانی است که بافت و جنس پارچه نیز با زیبایی ظاهری آن هماهنگ است.
نور فراوان خوب و طبیعی یکی از بهترین عناصر در دکوراسیون است که میتوانید روی آن مانور بدهید. این ساختمان صنعتی شهری به یک آپارتمان بادگیر و بزرگ تبدیل شدهاست اما چندان احتیاجی به اسباب اضافی دیگر برای تکمیل خطوط خوب معماری و سایه روشنهای مناسبش ندارد. نور مناسب شب در چنین فضایی، ترکیبی از چند نوع مختلف نور و درجههای متعدد ان است تا بتواند با فضای ساختمان، سازگار شود. در نتیجه هالوژن، تنگستن و فلورسنت هم برای ایجاد نور واحد و مناسب در آن مفید هستند.
هنگامی که از رنگ در معماری یاد می شود بی اختیار فضاهای رنگارنگ معماری ایرانی به ذهن می آید و انسان در درون عالم شگفت انگیزی از الوان گوناگون غوطه ور می شود . این تصور بی شک به لحاظ استفاده وسیع از رنگ در معماری سنتی ایرانی است.
حضور رنگ را در معماری سنتی ایرانی می توان در اغلب بناهای قدیمی شهرها، در بناهای مذهبی و غیر مذهبی ، مسکونی و عمومی برروی گنبدهای تیزه دار مرتفع ، بر گلدسته های برافراشته ، سردرهای دعوت کننده ، حیاط های پوشیده و محجوب ، در درون گنبدخانه ها ، شبستان ها ، تالارها و تقریبا در همه جا ملاحظه کرد.
رنگ در معماری ایرانی اغلب با نقش همراه است و در قالب های گوناگون شکل های هندسی و گیاهی با کتیبه های خطی می نشیند.
رنگ در معماری اسلامی اگرچه در مراحل نهایی فعالیت های ساختمانی به کالبد بنا افزوده می شود ، لكن در حاصل کار ، یعنی کیفیت آن فضایی که در نهایت پدید می آید و نقش بسیار مهم و تعیین کننده ای دارد.
برای درک بهتر مطلب کافی است در ذهن خود قشر رنگین یک بنا ، في المثل پوسته کاشی کاری شده فضای داخلی نمازخانه مسجد شیخ لطف الله اصفهان را برای چند لحظه از بدنه آن حذف کنیم . آنچه پس از چنین تصرفی باقی می ماند کالبد آجری ساده ای است که صورت های مشابه آن در تاریخ معماری ما اندک نیست.
یک اصل بسیار مهم که از بررسی آثار رنگین معماری ایران معلوم می شود محدودیت رنگ های مورد استفاده آن است. البته هنگامی که این آثار را به ترتیب تاریخی می نگریم افزایش تدریجی رنگ در معماری را مشاهده می کنیم ، لیکن حتی در دورانی که این تعداد به نهایت خود هم می رسد باز رنگها محدود و اندک اند.
محدودیت رنگ ها در وهله اول نتیجه انصراف هنرمندان از به کارگیری بعضی رنگهاست . برای توضیح مطلب باید انصراف کامل هنرمندان از رنگ خاکستری را متذکر شویم و به استفاده بسیار اندک از قرمز و بعضی رنگ های طایفه قرمز مثل انواع صورتی ها ، انواع بنفش ها و نارنجی ها ، مخصوصا نارنجی های متمایل به قرمز ، اشاره کنیم .
اما علت مهم تر محدودیت رنگ های به کار رفته را باید در این جستجو کرد که هنرمندان نقاش از اختیار کردن رنگهای مختلف طیف یک رنگ اجتناب کرده اند و از هر طيف . تنها یک رنگ را برگزیده و در اثر خود به کار برده اند .
نکته جالب این که رنگ های خاصی که بدین ترتیب از میان تمامی رنگ ها انتخاب و دستچین شده اند تنها مورد استفاده یک هنرمند نبوده و فقط برای رنگ آمیزی یک اثر واحد به کار نرفته اند.
ثبات رنگ های مورد استفاده در معماری ایران خود به خود به آنها ارزش و اعتبار خاص می بخشد این ثبات رنگ ها در معماری در چشم انسان نه به صورت اجرای منفعلی که به خاطر ضرورت های ترکیب به کار رفته باشند بلکه به سان موجودات ثابت و با منزلتی جلوه می دهد که به هنگام خلق اثر در کنار هم می نشینند و ترکیبی را فراهم می آورند که سبب کمالشان گردد.
ثبات رنگ ها همچنین باعث شده تک تک آنها را به راحتی از میان طیف گسترده رنگها تشخیص داده شوند و از دیدنشان آثار معماری ایران تداعی گردد.
رنگ در معماری، برای ظهور در بنا و ایجاد اجزای رنگین ، باید بر مصالح مختلف بنشیند . این ضرورت سبب پیدایش صنایع مختلفی می گردد که اهم آن ، همچنان که پیش تر اشاره کردیم ، صنایع کاشی ، نقاشی روی گچ و شیشه رنگین است.
در رنگ آمیزی بناهای اسلامی ایران ، کاشی نقش اصلی را بر عهده دارد ، صنعت کاشی از تمامی صنایع دیگر مربوط به رنگ پیچیده تر و مشکل تر است . در واقع تمامی شگردهای کیمیاگرانه صنعتگران قدیمی در این حرفه به کار می آیند.
صنایع کاشی متنوع و متعددند ؛ اما مهم ترین آنها دو شیوه معروف « معرق » و « هفت رنگ » است . کاشی گل پختهای است که یک سطح أن با غشایی از العابی رنگین و شیشه ای پوشیده شده است.
جنس مقاوم کاشی آن را در مقابل عوامل جوی پایدار می دارد و شیشه ای بودن لعابش رنگ های درون آن را شفاف و با جانشان می دهد و این دو خصیصه . که یکی استفاده از کاشی را برای تمامی نقاط بنا ممکن می سازد و دیگری بدان بهتر از هر دیگر امکان ایجاد فضاهای رنگین و زنده و براق و جدار را می بخشد ، سبب می شود کاشی نزد معماران سنی عزیز ومقبول افتد و بناهای ایران سراپا با کاشی پوشیده شوند.
نقاشی روی گچ نیز در رنگین کردن بناها نقش پراهمیتی دارد . سهولت عمل و در نتیجه سرعت بیشتر کار و هزینه کمتر اجرا ، نسبت به کاشی و کاشی کاری ، سبب مطلوب شدن این شیوه و در نتیجه استفادة وافر از آن شده است.رنگ آمیزی روی گچ را می توان در سطوح بسیاری از فضاهای بسته و نیم باز بناهای سنتی ملاحظه کرد و تنها در فضاهای باز و جبهه های بیرونی بناست که گچ نقاشی شده ، به خاطر عدم مقاومت دربرابر رطوبت ، کاربرد نیافته و به ندرت ممکن است به چشم بخورد.